طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۹: تا خیال صورتش شد دیده ام را جلوه گر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا خیال صورتش شد دیده ام را جلوه گر چشم نگشایم به سوی نقش و تصویر دگر بخت واژون را به تخت پادشاهی کی دهم سایه بال هما گر بخشدم تاجی به سر؟! چون گهر در کسوت ما نیست جیب و دامنی غیر عریانی نباشد جامه ای ما را به بر! کم نگردد گرمی یک روز بازار و شبش در دل پروانه نبود غیر سودای شرر دام صید مطلب ما گشت قلاب نفس نیست در مرغ امید ما هوای بال و پر! گر چه تفصیل گلستان جمالش می کنم می نمایم حرف مضمون دهانش مختصر شد ز دست کفر زلفش کشور دینم خراب چشم مستش کرد اقلیم دلم زیر و زبر جلوه و ناز و خرام نخل او دیدم به باغ نیست در سرو قد او غیر آزادی ثمر! فال بد باشد اگر چه صحبت عقرب به ماه کاش ای هم صحبت تان در عقربش بینم قمر! بس که از بهر سرشکم نیست امکان عبور بگذری زین آب پرس از مردم چشمم گذر کم نمی گردد صداع عاشق از صبح امید می شود افزون ز صندل عاقبت این درد سر خامه تحریر از چوب صنوبر بایدم بس که در وصف تو او چون قلم بستم کمر نیست جز شهد معانی بس که سامان دلم می برد طبعم گرو از بند بند نیشکر آفرین طغرل برین یک مصرع بحر سخن ای خرامت موج گوهر اندکی آهسته تر! طغرل احراری