حسین خوارزمی
غزل ها
شماره ١١٧: بگذار تا بميرم بر خاک آستانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگذار تا بميرم بر خاک آستانش جان هزار چون من بادا فداى جانش هر ناوک بلائى کز شست عشق آيد اى دوست مردمى کن بر چشم من نشانش مهر و وفاست مدغم در صورت جفايش آب بقاست مضمر در ضربت سنانش مستى ست در سر من از چشم پر خمارش شورى ست در دل من از شکر دهانش جانان مقيم گشته اندر مقام جانم من از طريق غفلت جويا از اين و آنش اندر فناى کلى ديدم بقاى سرمد وز عين بى نشانى دريافتم نشانش جرم و فضولى من از حد گذشت ليکن دارم اميد رحمت از فضل بيکرانش چون خاک راه خواهى گشتن حسين روزى آن به که جان سپارى بر خاک آستانش حسین خوارزمی