حسن غزنوی
غزل ها
شمارهٔ ۷۲: خورشید چنان نور ندارد که تو داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید چنان نور ندارد که تو داری ناهید چنان سور ندارد که تو داری با لاله چون جام گل میگون بستان آن نرگس مخمور ندارد که تو داری مه گرچه دهد نور به انگور ولیکن زان خوشه انگور ندارد که تو داری مندیش و گهر پاش ز یاقوت که دریا آن لؤلؤ منثور ندارد که تو داری خوش باش بدان طره و عارض که شب و روز آن عنبر و کافور ندارد که تو داری هر چند تو دانی زدل من که زمانه آن بنده مأمور ندارد که تو داری مردم ز غمت زنده کنم باز بیک بار کان معجزه صد صور ندارد که تو داری جان تو که از بندگی خویشتنم شاه این گونه همی دور ندارد که تو داری بهرام شه آن شه که فلک گوید اقبال آن رایت منصور ندارد که تو داری حقا که توئی سایه حق گرچه به تحقیق مه صد یک آن نور ندارد که تو داری حسن غزنوی