حسن غزنوی
قصیده ها
شمارهٔ ۷۵ - در مدح احمد عمر گفته از غزنین فرستاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای باد سپیده دم سفر کن یک چند رفیقی قمر کن با نغمت زهره همنفس باش درصورت مشتری نظر کن از خاک بهشت بوی بردار وز پر همای بال و پر کن از طایر یمن پای و سرساز وز آب حیات روی ترکن از طره مشکبار خوبان خود را چو بهار بهره ور کن بر مجمر سینهای عشاق رو جلوه کنان یکی گذر کن پیکان زمردین غنچه از دیده بسدین سپر کن هر دیده بخت را که بینی همچون شکفه ز خواب بر کن آنگه خوش و تازه و همایون منزل بر احمد عمر کن آن مسند را که جای تخت است از عطر چو گلشن دگر کن خاک قدمش چو بار دادت خدمت چو قلم همه به سر کن هر چند که نظم کردم این عقد نثری که کنی از این گهر کن نازک طبع و عزیز وقت است گوئی چو حدیث مختصر کن از بنده بگو که ای خداوند کار حسن از کرم چو زر کن از خوی خوش و حدیث شیرین بهر دل خلق گل شکر کن نیکی کردی و نیکت آمد چون دیدی سود بیشتر کن یارب تو حسود جاه او را خسته دل و سوخته جگر کن چون روی بروی شد به حاجت چون محتاجانش دربدر کن حسن غزنوی