هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۶: دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دو روز شد که ز درد فراق بیمارم ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم چو لاله سینه من چاک شد، بیا و ببین که از تو بر دل پر خون چه داغها دارم؟ مرا ز گریه مکن منع، ساعتی بگذار که زار زار بگریم، که عاشق زارم رسید جان بلب و نیست غیر ازین هوسم که آیم و بسگان در تو بسپارم خلاصی من از آن قید زلف ممکن نیست که در کمند بلای سیه گرفتارم بجلوه گاه بتان می روم، سرشک فشان بباغ سنگدلان تخم مهر می کارم هلالی، از غم یارست روز من شب تار چه شد که صبح شود یک نفس شب تارم؟ هلالی جغتایی