هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۸۶: حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حاش لله! کز رخت چشم افگنم سوی دگر خوش نمی آید بجز روی توام روی دگر تازه گلهای چمن خوشرنگ و خوشبویند، لیک گل رخ ما رنگ دیگر دارد و بوی دگر زینت آن روی نیکو خال بس، خط، گو: مباش حسن او را در نمی باید سر موی دگر کشتن آمد خوی آن بی رحم وز آنم باک نیست باک از آن دارم که گیرد غیر ازین خوی دگر روز محشر، کز جفای نیکوان نالند خلق باشد آن بدخوی را هر سو دعاگوی دگر هر کرا خاک سر کوی تو دامن گیر شد کی بدامانش رسد گرد سر کوی دگر؟ دی چو با آن زلف و رخ سوی هلالی آمدی رفت آرام و قرارش هر یکی سوی دگر هلالی جغتایی