هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۷۱: شیشه می دور ازان لبهای میگون می گریست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شیشه می دور ازان لبهای میگون می گریست تا دل خود را دمی خالی کند، خون می گریست دوش بر سوز دل من گریها می کرد شمع چشم من آن گریه را می دید و افزون می گریست آن نه شبنم بود در ایام لیلی، هر صباح آسمان شب تا سحر بر حال مجنون می گریست سیل در هامون، صدا در کوه، میدانی چه بود؟ از غم من کوه می نالید و هامون می گریست چیست دامان سپهر امروز پر خون از شفق؟ غالبا امشب ز درد عشق گردون می گریست بر رخ زردم ببین خطهای اشک سرخ را این نشانیهاست کامشب چشم من خون می گریست شب که میخواندی هلالی را و میراندی بناز در درون پیش تو می خندید و بیرون می گریست هلالی جغتایی