هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۶۶: این چنین بیرحم و سنگین دل، که جانان منست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
این چنین بیرحم و سنگین دل، که جانان منست کی دل او سوزد از داغی، که بر جان منست؟ ناصحا، بیهوده میگویی که: دل بردار ازو من بفرمان دلم، کی دل بفرمان منست؟ در علاج درد من کوشش مفرما، ای طبیب زانکه هر دردی که از عشقست درمان منست بیدلان را نیست غیر از جان سپردن مشکلی آنچه ایشان راست مشکل، کار آسان منست من که باشم، تا زنم لاف غلامی بر درش؟ بنده آنم که دولت خواه سلطان منست آن که بر دامان چاکم طعنه می زد، گو: بزن کین چنین صد چاک دیگر در گریبان منست هر چه می گوید هلالی در بیان زلف او حسب حال تیره بخت پریشان منست هلالی جغتایی