کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: زهی در حسرت آن چشم مخمور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی در حسرت آن چشم مخمور فتاده نرگس سرمست رنجور سخن در لعل تو عقلست در جان قدح در دست تو نور علی نور روانروا در خوشی لعل تو مایه فلک را در جفا خوی تو دستور بهار آمد، چه داری؟ خیز کاکنون نباشد مردم هشیار معذور چو غنچه هرگز او بوی دل آید نماند وقت گل او نیز مستور فلک می گردد ای غافل چه باشی بدین ده روزه ملک حسن مغرور؟ اگر شادی بخون خواری بهر حال ز خون عاشقان به خون انگور بیاد بزم خسرو جام پر کن که باد از دولت او چشم بد دور کمال الدین اصفهانی