کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵: تا بکف جام می توانم دید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا بکف جام می توانم دید زهد و سالوس کی توانم دید؟ نکنم یاد زهد و صومعه هیچ تا رخ ترک فی توانم دید هر دم از باد پیچش افتاده در تهی گاه نمی توانم دید از قدح باده چون فروغ زند در عدم نقش شی توانم دید ز اندرون قدح بچشم صفا راز پنهان می توانم دید بر گل عارض نکو رویان شبنم از رشح خوی توانم دید در سر زلفشان دل شده را نیم شب نقش پی توانم دید نه نه، کز زهد چنگ بدرک را رگ گسته ز پی توانم دید شیشۀ بد مزاج نازک را زامثلا کرده قی توانم دید ورصراحی نه در رکوع بود ریخته خون وی توانم بود کمال الدین اصفهانی