فلکی شروانی
قصیده ها
شمارهٔ ۴ - حبسیه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیچ کس چاره ساز کارم نیست چه کنم بخت سازگارم نیست کشته صبر و انتظارم و باز چاره جز صبر و انتظارم نیست چه عجب گر ز بخت نومیدم دلکی بس امیدوارم نیست جز به تأثیر نحس انجم را نظری سوی روزگارم نیست باغ عیش مرا خزان دریافت آه کامید نوبهارم نیست غرقه در آهنم چو دیوانه گر چه با دیو کارزارم نیست چند خواهم ز هر کسی یاری؟ که کند یاریم، چو یارم نیست! زین دیارم نژاد بود ولیک هیچ یار اندرین دیارم نیست! ز آن مئی کز پی نشاط خورند بهره جز محنت خمارم نیست با همه رنج و محنت این بتر است که غمم هست و غمگسارم نیست با دل رنجه و تن رنجور طاقت بند شهریارم نیست آه و دردا که شهریار مرا خبر از نالهای زارم نیست خسروا زینهار کز عالم جز به نزد تو زینهارم نیست! گر بترسیدم از سیاست تو ببر اهل عقل عارم نیست بار عبرت نمای من تیغ است گر ازین بار اعتبارم نیست تاین یکی بار، عذر من بپذیر گر چه خود روی اعتذارم نیست خود گرفتم که با غم زندان محنت بند استوارم نیست کشتنم را بس اینقدر باری که برت گاه بار، بارم نیست بیشتر زین مدارم از خود دور که ازین بیشتر قرارم نیست نیست شب کز سرشک خونینم دانه لعل در کنارم نیست از پی حرز جان خود در بند جز دعا گفتن تو کارم نیست رنجم آنست کز تو مهجورم ور نه باک از چنین هزارم نیست محنت من ز ملک و مال منست هر دو گر عاقلم به کارم نیست هم در این قلعه خانه ام فرمای که برین جای اختیارم نیست کز نر و ماده جز من و طفلی هیچ کس زنده در تبارم نیست در دل از بس ندم که هست مرا طاقت آنکه دم برآرم نیست غرقه گشتم به محنتی که در آن غم این رنج بیکنارم نیست فلکی شروانی