مختاری غزنوی
شهریار نامه
بخش ۶ - اظهار عاشقی کردن مرجانه با شهریار گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپهبد بپیچید بر خویشتن سرم گفت کز خود ببری ز تن که حاصل نگردد ز من کام تو نیاید سر من بدین دام تو تو دودی و من آتش سرکشم تو شامی و من صبح خنجرکشم ترا کی شناسم بجای عروس کجا جفت با زاغ گردد خروس گزیدن ز تو دوریم دور نیست تو قیری و جفت تو کافور نیست مرا سر ز تن دور بهتر بود که مثل تو زشتم برابر بود چو مرجانه بشنید ازو این سخن خروشید چون شیر نر اهرمن که ای نامور کاشناه آمدم ولیکن تو را نیکخواه آمدم چرا نیست در روز رخشنده ماه شب تیره باشد فروزنده ماه سمن عارضان رخ چو زینت دهند به گل برگ بر خال عنبر نهند بباغ ارچه گلهای الوان بود بنفشه هم از خیل ایشان بود بیا از من امروز بردار کام مزن بیرضای من امروز گام وگرنه ز من رنج بینی بسی نیابی دگر کام خود از کسی جهانجو ز افسان چنان بود مست که نارست یازد سوی تیغ دست بدان دز همی بود و خون میگریست چگویم که از درد چون میگریست مختاری غزنوی