عیوقی
ورقه و گلشاه
بخش ۲۸ - مرو را جهازی نکو ساختند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرو را جهازی نکو ساختند خزینه ز گوهر بپرداختند از آن گوهرانش یکی راندید نه دید و نه نام یکی را شنید که گوهر به نزدیک او سنگ بود ره خرمی بر دلش تنگ بود خدمند گلشاه فرخنده را یکی بنده بد، خواند آن بنده را بگفتا کی آزاد گشتی ز من ترا رفت باید بسوی یمن ببردن بر ورقهٔ دل دژم زره را و انگشتری را بهم بدو داد انگشتری با زره بگفتا ببر این به ورقه بده بگو کز تو این بد مرا یادگار بد این یادگارت مرا غمگسار از آن چرخ گردندهٔ گوژپشت بسی دیده ام روزگار درشت گرم کرد باید ز گیتی بسیچ نداند کسی مرگ را چاره هیچ شدم همچنان کآمدم زین جهان اگر بد بدم رست خلق از بدان مگوی ای نبرده ز بهر خدای حدیث نکاح من و کدخدای تو جهد اندر آن کن مگر از یمن بیایی سبک بر سر گور من که گر هیچ یابد ز کارم خبر به تنش اندرون پاره گردد جگر برفت آن غلام همایون به شب بر ورقه آن سرفراز عرب عیوقی