جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۹: از روی چو خورشیدت هرگه که براندیشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از روی چو خورشیدت هرگه که براندیشم یکذره بود کمتر چون از قمر اندیشم جائی که لبت باشد با انهمه شیرینی از لعل تو بیزام گر از شکراندیشم گفتی که برافشان سرگر عاشق جانبازی من بهر نثار تو کی اینقدر اندیشم در عشق تو چو نشمعم جان بر سرو سر برکف دعوی کله داری وانگه ز سراندیشم در آرزویم آمد کز ساعد خود سازم هرگه که میانت را زرین کمر اندیشم جز رنگ رخم حقا در خاطرم ارآید هرگه که من درویش از وجه زراندیشم گویم که بعشق از من بیچاره تری باشد؟ هم من بوم آن مسکین چون نیک براندیشم گفتی پس کاری شو تا هست غمت برجای لایق نبود گر من کار دگر اندیشم جمال الدین اصفهانی