جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۹: مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد ز وصلیش شکرها گویم زبختم منتی باشد بدیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم پس اربوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد چنین یارست بسم الله کسی کش رغبتی باشد مرا شیرین لبش بی جرم دشنام اردهد هرگز نخواهم داد خویش از وی بلی تا فرصتی باشد چنان خو کرده دل با غم که گرجائی غمی بیند بصد لطفش همیگوید بگو گر خدمتی باشد بتاچونگل مشوخند انکه منچو نشمع میگریم که عمر گل ازینمعنیست کاندک مدتی باشد ترا هر ساعتی از من بتازه خدمتی باید مرا هر لحظه از تو بیوفائی محنتی باشد تو با ایندل مسلمانی؟ نئی والله محالست این مسلمان آن بود کورا بدل در رحمتی باشد جمال الدین اصفهانی