جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵: امروز چه بودش که ز من روی نهان داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز چه بودش که ز من روی نهان داشت سراز چه سبب بر من بیچاره گران داشت ناکرده گنه باز زمن روی نهان داشت من هیچ نمیدانم او را که بر آن داشت یکبار بروی تو نگه کردم وایجان بنگر که بجان و دل و دیده چه زیان داشت دل در بر من نیست ندانم که کجا شد یارب بجهان در دل من نام و نشان داشت؟ دیده چو ترا دید درو لعل برافشاند معذور همیدارش بیچاره همان داشت گفتند سر زلف تو دل میبرد از خلق من در غم دل بودم و او قصد بجان داشت گردوست همیدارمت این طرفه نباشد آری بچنین روی ترا دوست توان داشت زود ازمن و از تو همه این شهر بپرسند گویند نه این چشم فلانی بفلان داشت جمال الدین اصفهانی