بیهقی
تاریخ بیهقی | دفتر هفتم
ذكر ورود الرّسول من بغداد و اظهار موت الخلیفة القادر باللّه رضی اللّه عنه و اقامة رسم الخطبة للامام القائم بامر اللّه أطال اللّه بقاءه و ادام سموّه و ارتقاءه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
و چون رسول بیاسود- سه روز سخت نیكو بداشتندش- امیر خواجه را گفت: رسول بیاسود، پیش باید آورد. خواجه گفت: وقت آمد، فرمان بر چه جمله است؟ امیر گفت: چنان صواب دیده ام كه روزی چند بكوشك [در] عبد الاعلی باز رویم كه آنجا فراهم تر و ساخته تر است چنین كارها را و دو سرای است، غلامان و مرتبه داران را برسم بتوان ایستادن و نیز رسم تهنیت و تعزیت را آنجا بسزاتر اقامت توان كرد. آنگاه چون از این فارغ شویم، بباغ باز آئیم. خواجه گفت: خداوند این نیكو دیده است و همچنین باید. و خالی كردند و حاجب بزرگ و سالار غلامان و عارض و صاحب دیوان رسالت را بخواندند و حاضر آمدند، و امیر آنچه فرمودنی بود در باب رسول و نامه و لشكر و مرتبه داران و غلامان سرایی ، همگان را مثال داد و بازگشتند. و امیر نماز دیگر برنشست و بكوشك در عبد الاعلی بازآمد و بنه ها بجمله آنجا بازآوردند و همچنان بدیوانها قرار گرفتند، و بر آن قرار گرفت كه نخست روز محرم كه سر سال باشد، رسول را پیش آرند. و استادم خواجه بونصر مشكان مثالی كه رسم بود، رسولدار بوعلی را بداد و نامه بیاوردند و بر آن واقف شدند، در معنی تعزیت و تهنیت نوشته بودند. و در آخر این قصّه نبشته آید این نامه و بیعت نامه تا بر آن واقف شده آید، كه این نامه چند گاه بجستم تا بیافتم درین روزگار كه تاریخ اینجا رسانیده بودم با فرزند استادم خواجه بونصر، ادام اللّه سلامته و رحم والده . و اگر كاغذها و نسختهای من همه بقصد ناچیز نكرده بودندی، این تاریخ از لونی دیگر آمدی ، حكم اللّه بینی و بین من فعل ذلك . و كار لشكر و غلامان سرایی و مرتبه داران حاجب بزرگ و سالاران بتمامی بساختند. بیهقی