جمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۹۳ - فتلق سعددین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتاب مطلع اقبال قتلق سعد دین ای بنور رای روشن کرده اسرار ازل بر فراز بام قدرت هندوی چوبک زنست پاسبان قلعه هفتم که خوانندش ز حل چون بپرواز اندر آمد خامه سر سبز تو تیغ طوطی رنگرا پرواز دادند از عمل تیغ هندی گوهر تو خون بدخواهان بریخت آسمان گفتا زهی لالایک میر اجل آسمان از دور حلم ساکنت رادیدو گفت دور بادا آفت چشم بد از نعم البدل حاسدان درگهت را عقل شیطان میشمرد مهتر فکرت ندا کردش که لابلهم اضل دی در انوقتیکه آن سلطانسیم اندود چرخ چونگفت میکرد خود را در زرافشانی مثل هاتفی گفت ازورای چرخ در گوش دلم کای ضمیرت مشکلات سرگردون کرده حل آنکه گریکشعله در گردون فکندی خشم او پوستین از شدت گرما برون کردی حمل حاسدانش را که هستند از در صد پوستین هر دم آسیبی رسد زین عالم رو به حیل آسمان عزا ازینپس عزم آن میداشتم تا براندازم طریق مدحت و رسم غزل لیکن از بهر مدیح خاطر افروز تو باز لفظ من در باب شیرینی سبق برداز عسل خاک بادا اعتقادم گر زابنای زمان هیچکس بیتی تواند گفت زینسان بیخلل جمال الدین اصفهانی