جمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۱۱۴ - این قطعه متوسط را یکی از بزرگان عصر از طبع خود باستاد جمال الدین نوشته و او را نزد خود خوانده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نقشبند عالم جان اندرین جهان نی نی که نیست هیچ پذیرای نقش جان تو صورت جمالی لابل که گشته معنی آن که خود نبود صورتی روان نقش لقای خوب تو بینم منم جمال نامت جمال نقاش آمد ز بهر آن باتن بساخت جان چه شود گر لطافتت باطبع با کثافت من ساخت همچنان خاک ارچه هست سست و کثیف و گران و زشت آب لطیف خوب سبک شد روان در آن ور طبع تو نباشد با هم بطبع من بس سازگار هست طبیبی در این میان ناهید چرخ و طرف مه و آسمان لطف یادآور ای عزیز که گفتن نمیتوان از بهر اتفاق طبایع بماند یاد تریاق اربعه ز حکیمان باستان ای یار غار حب کن ازین حب یار غار با جنتیان احمر و با مرو زعفران باشد که طبع تر تو باطبع خشک من زین نوش داروئی که بسازم کند قران جمال الدین اصفهانی