فرخی سیستانی
قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۰ - همو راست: آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان بگذشت و کس نیامدروزی زمانه زین در روزی بدین درازی ما از تو جسته دوری کز تو خطایی آمد، وان از تو بودمنکر ما با هزار دستان خو داشتیم آنجا بیداد کرد و بیشی زاغ سیه بدین در تو تنگدل نگشتی بازاغ بد نکردی بنشستی و ببری خوش با چنان ستمگر چون در میان باغت دامی بگستریدند بازاغ درفتادی ناگه به دامت اندر از تو خطایی آمداز ماخطایی آمد شایدکه هر دو گشتیم اندرخطا برابر از باغ زاغ گم شد ،آمدهزار دستان اکنون گرفت باید کار گذشته از سر امروز ما و شادی امروز ما و رامش درزیر هر درختی عیشی کنیم دیگر بادوستان یکدل با مطربان چابک باریدکان زیبا با ساقیان دلبر دلجوی ساقیانی شیرین سخن که مارا از کف دهنده باده و ز لب دهنده شکر فرخی سیستانی