عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۱۰۱: از باغ چنان رخت ببستیم و گذشتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از باغ چنان رخت ببستیم و گذشتیم شاخی ز درختی نشکستیم و گذشتیم دامن کش ما بود فریب غم ناموس زین کشمکش بیهده رستیم وگذشتیم هر گه که بما راحتیان راه گرفتند لختی دل آن طائفه خستیم وگذشتیم پا بست در آتش زدن و رفتن از این دشت خود را بدل سوخته بستیم وگذشتیم گفتند که از کعبه گذشتن نه زهوش است گفتیم که ما مردم مستیم وگذشتیم صد جا بکمند آمده بودیم درین راه چون برق زبند همه جستیم وگذشتیم هر گاه که چشم من و عرفی بهم افتاد در هم نگرستیم وگرستیم وگذشتیم عرفی شیرازی