عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۵۰: عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند گریه ای گَرد نشان در شب تاری دارند آب حیوان ببر ای خضر که ارباب نیاز چشم امید به فتراک سواری دارند ره ارباب محبت به فنا نزدیک است سوزنی در کف و در پا دو سه خاری دارند جان و دل را به می فرحت آتش زده اند باده در شیشه نماندست و خماری دارند جان حقیر است مبر نام نثار، ای محرم تو همین گو که احباب نثاری دارند چه به طاعت طلبی برهمنان را، زاهد تو ریا ورز که این طایفه کاری دارند بندهٔ خلوتیان دل چاکم، کایشان به شهیدان غمت لذت خواری دارند هر که را می نگرم سوخته یا می سوزد شمع و پروانه از این بزم کناری دارند عرفی از صیدگه اهل نظر دور مرو که گهی گوشهٔ چشمی به شکاری دارند عرفی شیرازی