عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۲۸: مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست درد را با دل سودا زده ام کاری هست قفل الماس بیارید که زخم دل ما سر به سر گشته دهن، بر سر گفتاری هست این قدر سنگدلی نیست گمانم بس که مگر از راه تو در پای اجل خاری هست ای مسیحا اثری با نفست نیست، ملاف امتحانی بکن اینک دل بیماری هست نه به اندازه ی بازوست کمندم، هیهات ور نه با کوشش بامیم سر و کاری هست لن ترانی نشود گر ادب آموز کلیم ما چه دانیم که درمانی و دیداری هست محرم خلوتی عاشق نه چراغ است و نه شمع آفتاب ار نرسد سایه ی دیواری هست دلم آ ن کافر عامی ست که در گوشه ی دیر پیر گردید و ندانست که زناری هست غمزه چون تیغ زند لب بگشایی عرفی که به تحسین تو کیفیت زنهاری هست عرفی شیرازی