عبید زاکانی
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در تعریف عمارت شاه شیخ ابواسحق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای کاخ روح پرور و ای قصر دلگشای چون روضه دلفریبی و چون خلد جانفزای هم شمسهٔ تو غیرت خورشید نوربخش هم برگهٔ تو خجلت جام جهان نمای فرخنده درگه تو شهانراست سجده گاه عالی جناب تو ملکانراست بوسه جای در کنه وصف تو نرسد عقل دور بین بر قدر بام تو نرود وهم دور پای زان سایهٔ همای همایون نهاده اند کز سایهٔ تو می طلبد فرخی همای چون گلشن بهشت سرا بوستان تست شادی فزای و خرم و جانبخش و دلربای از بلبلان مدام پر از ساز زیر و بم وز مطربان همیشه پر از بانگ چنگ و نای تا بزمگاه شاه جهان گشته ای شدست از روی فخر کنگره هایت سپهر سای خورشید ملک و سایهٔ یزدان جمال دین سلطان عدل گستر و شاه خجسته رای هم مانده پیش همت او ابر بی گهر هم گشته پیش دست و دلش بحر و کان گدای عبید زاکانی