امیر حسینی غوری
كنز الرموز
حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قصه خوانی بر سر حرفم رسید گفت روزی شیخ عالم بوسعید با مرید چند بیرون شد بگشت از قضا برآسیائی برگذشت در تحیر ماند از آن سرگشتگی با همه تیزی بدان آهستگی با مریدان گفت پس رازی نهفت با من این سنگ از زبان حال گفت کاین همه دام از پی یک دانه چیست همچو او باش این همه افسانه چیست با همه سرگشتگی باری به پشت میدهم نرم ارچه میابم درشت گر گرانی باشدم از یار خویش هم سبک روحم من اندر کار خویش ای دل سنگین گران جانی مکن کار جانبازان بنادانی مکن کم زنی را پیشه کن در راه دین کم زنی بیش از همه یابی یقین کمتر از کم شو اگر داری خبر این طریق کاملانست ای پسر گر تو را با کار خود کاری بدی طاعت صد ساله زناری بدی بی نیازی بر نتابد بود تو تاب این آتش ندارد عودتو از تو بد مستی نمی باید تو را زانکه دع نفسک همی آید تو را امیر حسینی غوری