مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 61 تا رباعی 70
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۶۱ چون زور کمان در بر و دوش تو رسد تیرش به لب چشمهٔ نوش تو رسد گوئی زهش از حدیث من تافته اند زیرا که به صد حیله به گوش تو رسد رباعی شمارۀ ۶۲ شاها ز منت مدح و ثنا بس باشد وز پیرزنی تو را دعا بس باشد گر گاو نیم شاخ نه در خورد منست ور گاو شدم شاخ دو تا بس باشد رباعی شمارۀ ۶۳ سرمایهٔ روزگارم از دست بشد یعنی سر زلف یارم از دست بشد بر دست حنا نهادم از بهر نگار در خواب شدم نگارم از دست بشد رباعی شمارۀ ۶۴ گفتم نظری که عمر من فاسد شد گفتا ز حسد جهان پر از حاسد شد گفتم بوسی به جان دهی گفت برو بازار لب من اینچنین کاسد شد رباعی شمارۀ ۶۵ این اشک عقیق رنگ من چون بچکد آب از دل سنگ و چشم گردون بچکد چشمم چو ز تو برید ازو خون بچکید شک نیست که از بریدگی خون بچکید رباعی شمارۀ ۶۶ سودازدهٔ جمال تو باز آمد تشنه شدهٔ وصال تو باز آمد نو کن قفس و دانهٔ لطفی تو بپاش کان مرغ شکسته بال تو باز آمد رباعی شمارۀ ۶۷ ایام بر آن است که تا بتواند یک روز مرا به کام دل ننشاند عهدی دارد فلک که تا گرد جهان خود می گردد مرا همی گرداند رباعی شمارۀ ۶۸ تا از تف آب چرخ افراشته اند غم در دل من چو آتش انباشته اند سرگشته چو باد می دوم در عالم تا خاک من از چه جای برداشته اند رباعی شمارۀ ۶۹ آن ها که هوای عشق موزون زده اند هر نیم شبی سجاده در خون زده اند نشنیدستی که عاشقان خیمهٔ عشق از گردش هفت چرخ بیرون زده اند رباعی شمارۀ ۷۰ پیوسته خرابات ز رندان خوش باد در دامن زهد و زاهدی آتش باد آن در صد پاره و آن صوف کبود افتاده به زیر پای دُردی کش باد مهستی گنجوی