شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸: آن که خود را مینماید در رخ خوبان چو ماه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که خود را مینماید در رخ خوبان چو ماه میکند از دیده عشاق در خوبان نگاه وانکه حسنش را بود از روی هر مرد ظهور هست عشقش را دل عشاق مسکین جلوه گاه عشقش از معشوق بر عاشق کند آغاز جور تا که عاشق از بهای او بعشق ارد پناه چون وجود این بانست و ظهور آن به این این چو محو عشق گردد آن شود بی این تباه عقد کثرت برنتابد پیش او باشد یکی یوسف و گرگ و زایخا و عزیز و جاه و چاه هم ننمایند انج در فروغ آفتاب همچنان کز غایت نزدیکی خورشید و ماه عشق او چون کرد با خود آنچه کرد و میکند پس نباشد عاشق و معشوق را جرم گناه خیمه بیرون زد پی اظهار خود سلطان عشق تا که شد بر وحدتش برمثلیش کثرت گواه تا نه بر کثرت بود موجومحیط وحدتش پاک شست از لوح هستی اسم و رسم ما سواه موج او خاشاک بود و مغربی را در ربود از سر ره زانکه بود از بود او ناپاک راه شمس مغربی