شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴: صفت و شکل و دهانش بزبان هیچ مگو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صفت و شکل و دهانش بزبان هیچ مگو بیقینش چو بدیدی بگمان هیچ مگو گر مرا هیچ از آن ذوق دهان حاصل شد بر پی ذوق از آن ذوق دهان هیچ مگو از میان خوش بکنار آی و بگیرش بکنار چو گرفتی بکنارش ز میان هیچ مگو تو که بی نام و نشان هیچ نگشتی در وی بکسی دیگر ازو نام و نشان هیچ مگو یار هر لحظه بشکلی دگر آید بیرون تو بهر شکل که بینیش روان هیچ مگو حرفهایی که بر اوراق جهان مستورند هست آنجمله خط دوست بخوان هیچ مگو آنکه در کسوت هر پیر و جوانست نهان چون عیان گشت پرریروی جوان هیچ مگو چون ترا خازن اسرار نهانی کردند سر نگهدار ز اسرار نهان هیچ مگو مغربی آنچه توان گفت بهر کس میگوی وآنچه گفتن نتوان بهمه کس هیچ مگو شمس مغربی