شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵: ز چشم مست ساقی من خرابم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز چشم مست ساقی من خرابم نه آخر بیخود از جام شرابم از آن ساعت که دیدم جام رویش چو مویش روز و شب در پیچ و تابم ندارم هیچ آرامی و خوابی که چشم او ربود آرام و خوابم گهی از ناله ام چون چرخ دولاب که از سرگشتگی چون آسیابم بجای اشک خون میبارم از چشم نمان اندر جگر چون هیچ تابم مرا عشقت چنان گم کرد از من که من خود را اگر جویم نیابم مرا عشق تو فانی کرد از من چو دید از خود بغایت در عذابم چنان باقی شدم اکنون بعشقت که بی عشق تو چیزی در نیابم کنون از مغربی رستم بکلی که از مشرق برآمد آفتابم شمس مغربی