شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲: تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک تو مهر مشرق جانی بغرب جسم نهان تو درّ گوهر پاکی فتاده در دل خاک توئی که آینه ذات پاک اللهی ولی چه فایده هرگز نگردی آینه پاک غرض تویی ز وجود همه جهان ور نی لما یکَون فی السکَون کائن لولاک همه جهان بتو شاد و خرّم و خندان تو از برای چه دائم نشسته ای غمناک همه جهان بتو مشغول تو ز خود غافل همه ز غفلت تو خائفند و تو بی باک نجات تو بتو است و هلاک تو از تو ولی تو باز ندانی نجات را ز هلاک تو عین نون بسیطی و موج بحر محیط چنان مکن که شوی ظلمت خس و خاشاک اگر چو مغربی آیی ز کاینات آزاد بیکقدم بتوانی شر از سمک بسماک شمس مغربی