شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱: نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست پنهان حق ز چشم مردمان و حق شناس گرچه هر ساعت نماید خویش را در هر لباس هر زمان آید بلبسی یار از خلوت برون گاه اطلس پوش گشته گاه پوشیده لباس گر هزاران جامه پوشد قامت او هر زمان بر نظر هرگز نگردد ملتبس زان البتاس باده بیرنگ لیکن رنگهای مختلف میشود ظاهر درو از اختلاف جام و کاس در هزاران آینه هر لحظه رویش منعکس میشود نا دیدنش دیدن ز روی انعکاس از زبان جمله ذرّات عالم مهر او می کند بر مستی خود هم ستایش هم سپاس هر یکی از کثرت عالم که میبینی یکیست پس ازین وحدت بدات وحدت توان کردن قیاس نور هستی جمله ذرّات عالم تا ابد میکند از مغربی چون ماه مهر از آفتاس گر همیخواهی که ره یابی بسوی وحدتش بگذراز خود یعنی از عقل و دل و جان و حواس چون اساس خانه توحید بر فقر و فناست جز که بر فقر و فنا نتوان نهادن این اساس شمس مغربی