شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۹۸: اندر آمد زور خلوت ما یار سحر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندر آمد زور خلوت ما یار سحر گفت کسی را مکن از آمدنم خبر گفتمش کی ز تو یابم اثری گفت آندم که نماند ز تو در هر دو جهان هیچ اثر گفتمش دیده من تاب جمالت دارد گفت دارد چو شوم چشم ترا نور بصر گفتمش هیچ نظر در تو توان کردمی گفت آری چو شود جمله ذرّات نظر گفتمش هیچ توان در تو رسیدن، گفت نه در من آنکس برسد کاو کند از خویش گذر گفتمش من چه ام و تو چه و عالم چیست گفت من دانه ام و تو ثمر و کَون شجر روی من بحر تجای طلبید مظهر پاک نیست خالی بجهان پاکتر از وی مظهر گفتمش مغز بیت در خور اگر هست بگو گفت آوزوی مرا نیست بزخمی در خور شمس مغربی