شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۲۶: دلی که آینه روی شاهد ذات است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی که آینه روی شاهد ذات است برون ز عالم نفی و جهان اثبات است مجو که در ورق کاینات نتوان یافت علامت و اثر آنچه بی علامات است کسی نجست و نجوید ز لوح هر دو جهان نشان و نام کسی که محو بالذات است کسیکه در دو جهانش نه ذات و نه وهم است وجود یافتنش نوعی از محالات است مرا که عادت رسم و رسوم نیست پدید چه داند آن که ورا رسم و راه و عادات است مقام آنکه نباشد مقیم هیچ مقام ورای منزلت و زینت و مقامات است طریق آنکه ندارد بهیچ رَایی روی نه سوی کوی خرابات و نی مناجات است ره کسیکه به سر پای کرده است مدام نه راه میکده و کعبه و خرابات است کجا بوجد و بحالات سر فرود آورد کسیکه حالت او نقد جمله حالات است کسیکه هیچ ندارد ز نار و نور خبر ورا نه بیم و نه امید و نار و جنات است وجود مغربی اندر فضای همت اوست چو پیش پرتو انوار مهر ذرّات است شمس مغربی