شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۵: ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای جمله جهان در رخ جانبخش تو پیدا‏ ‏وی روی تو در آینۀ کَون هویدا‏ ‏‏تا شاهد حسن تو در آیینه نظر کرد‏ ‏عکس رخ خود دید، دید شد واله و شیدا هر لحظه رخت داد جمال رخ خودرا بر دیده خود جلوه بصد کسوت زیبا از دیده عشاق برون کرد نگاهی تا حسن خود از روی بتان کرد تماشا رویت ز پی جلوه گری آینه ساخت آن آینه را نام نهاد آدم و حوّا حسن رخ خود را بمه روی در او دید زان روی شد او آینه جمله اسما چون ناظر و منظور توئی غیر تو کس نیست پس از چه سبب گشت پدید این همه غوغا ایمغربی افاق پر از ولوله گردد سلطان جمال چون بزند خیمه به صحرا شمس مغربی