سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۱۱۶: تو قبلهٔ دل و جانی چو روی بنمایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو قبلهٔ دل و جانی چو روی بنمایی به طوع سجده کنندت بتان یغمایی تو آفتابی و این هست حجتی روشن که در تو خیره شود دیدهٔ تماشایی به وصف حسن تو لایق نباشد ار گویم بنفشه زلفی و گل روی و سرو بالایی ز روی پرده برانداز تا جهانی را بهاروار به گل سر به سر بیارایی چگونه با تو دگر عشق من کمی گیرد که لحظه لحظه تو در حسن می بیفزایی به دست عشق درافگند همچو مرغ به دام کمند عشق تو هر جا دلی است سودایی بر آستان تو هستند عاشقان چندان که پای بر سر خود می نهم ز بی جایی به لطف بر سر وقت من آ که در طلبت ز پا در آمدم و تو به دست می نایی به هجر دور نیم از تو زآنکه هر نفسم چو فکر در دل و در دیده ای چو بینایی اگر چه ملک نخواهد شریک، نتوانم که روز و شب غم تو من خورم به تنهایی درآمدن ز در دوست سیف فرغانی میسرت نشود تا ز خود برون نایی سیف فرغانی