سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۱۰۶: ای رخ تو شاه ملک دلبری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای رخ تو شاه ملک دلبری همچو شاهان کن رعیت پروری تا تو بر پشت زمین پیدا شدی شد ز شرم روی تو پنهان پری با چنین صورت که از معنی پر است سخت بی معنی بود صورت گری ز آرزوی شیوهٔ رفتار تو خانه بر بامت کند کبک دری خسروان فرهادوارت عاشقند ز آنکه از شیرین بسی شیرین تری چشم تو از بردن دلهای خلق شادمان همچون ز غارت لشکری دلبری ختم است بر تو ز آنکه تو جان همی افزایی ار دل می بری از اثرهای نشان و نام تو جان پذیرد موم از انگشتری عشق تو ما را بخواهد کشت، آه عید شد نزدیک و قربان لاغری در فراق تو غزلها گفته ام بی شکر کردم بسی حلواگری کاشکی از دل زبان بودی مرا تا به یادت کردمی جان پروری با چنین عزت که از حسن و جمال در مه و خور جز به خواری ننگری، چون روا باشد که سعدی گویدت «سرو بستانی تو یا مه یا پری» سیف فرغانی همی گوید ترا هر که هست از هر چه گوید برتری سیف فرغانی