سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۸۳: از لطف و حسن یارم در جمع گل عذاران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از لطف و حسن یارم در جمع گل عذاران چون بر گل است شبنم چون بر شکوفه باران در صحبت رقیبان هست آن نگار دایم شمعی به پیش کوران گنجی به دست ماران ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل من از غم تو شادم چون بلبل از بهاران در طبع من که هستم قربان روز وصلت خوشتر ز ماه عیدی در چشم روزه داران سر بر زمین نهاده پیش رخ تو شاهان برقع فگنده بر روی از شرم تو نگاران هنگام باده خوردن از لعل شکرینت ز آب حیوة پر شد جام شراب خواران در خدمت تو شیرین همچون شراب وصل است این بادهٔ به تلخی همچون فراق یاران در دوستیت خلقی با من شدند دشمن رستم فرو نماند از حرب خرسواران چون گل جهان گرفتی ای جان و ناشکفته در گلشن جمالت یک غنچه از هزاران ای صد هزار مسکین امیدوار این در زنهار تا نبندی در بر امیدواران در روزگار عشقش با غم بساز ای دل کاین غم جدا نگردد از تو به روزگاران ای رفته وز فراقت مانند سیف شهری نالان چو دردمندان، گریان چو سوگواران ای عقل در غم او یک دم مرا چو سعدی «بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران» سیف فرغانی