سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۶۸: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل نام تو آرام جان درد تو درمان دل من به تو اولی که تو آن منی آن من دل به تو لایق که تو آن دلی آن دل عشق ستمکار تو رفته به پیکار جان شوق جگر خوار تو آمده مهمان دل تر کنم از آب چشم روی چونان خشک را چون جگری بیش نیست سوخته بر خوان دل بنده ز پیوند جان حبل تعلق برید تا سر زلف تو شد سلسله جنبان دل انده دنیا نداد دامن جانم ز دست تا غم تو برنکرد سر ز گریبان دل عشق تو چون چتر خویش بر سر جان باز کرد سر به فلک برکشید سنجق سلطان دل روی ز چشمم مپوش تا نتواند فگند کفر سر زلف تو رخنه در ایمان دل تا برهاند مرا ز انده من سالهاست تا غم تو می کشد تنگی زندان دل از صدف لفظ خویش معنی چون در دهد گوهر شعرم که یافت پرورش از کان دل سیف فرغانی