سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۴۰: ای که در باغ نکویی به تو نبود مانند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که در باغ نکویی به تو نبود مانند گل به رخسار نکو سرو به بالای بلند هیچ کس نیست ز خوبان جهان همچون تو هرگز استاره به خورشید نباشد مانند با وجود تو که هستی ز شکر شیرین تر نیست حاجت که کس از مصر به روم آرد قند کبر شاهانهٔ تو شاخ امیدم بشکست ناز مستانهٔ تو بیخ قرارم برکند ساقی عشق تو ما را به زبان شیرین شربتی داد خوش و شور تو درما افگند عاشق روی تو از خلق بود بیگانه مرد را عشق تو از خویش ببرد پیوند در جهان گر نبود هیچ کسی غم نخورد ز آنکه درویش تو نبود به کسی حاجتمند گر برو عرضه کنی هشت بهشت اندر وی نکند بی تو قرار و نکند جز تو پسند هر که را عشق تو بیمار کند جانش را ندهد شهد شفا و نکند زهر گزند دل او از غم تو تنگ نگردد زیرا نیست ممکن که از آتش کند اندیشه سپند دست تدبیر کسی پای گشاده نکند چون دلی را سر گیسوی تو آرد در بند هر چه غیر تو همه دشمن جانند مرا چون منی چون شود از دوست به دشمن خرسند سیف فرغانی بی روی تو در فصل بهار خوش همی گرید چون ابر، تو چون گل می خند سیف فرغانی