سیف فرغانی
غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
غزل شماره ۳۲: چشم تو کو جز دل سیاه ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم تو کو جز دل سیاه ندارد دل برد از مردم و نگاه ندارد بی رخت ای آفتاب پرتو رویت روز من است آن شبی که ماه ندارد با همه ینبوع نور چشمهٔ خورشید با رخ تو شکل اشتباه ندارد با همه خیل ستاره ماه شب افروز لایق میدان تو سپاه ندارد بی رخ تو کاسب راند بر سر خورشید رقعهٔ شطرنج حسن شاه ندارد عاشق تو نزد خلق جای نجوید مردهٔ بی سر غم کلاه ندارد گر برود از بر تو راه نداند ور برود بر در تو راه ندارد بر در مردم رود چو سگ بزنندش هر که جزین آستان پناه ندارد درکه گریزد ز تو؟ که در همه عالم از تو به جز تو گریزگاه ندارد درد تو قوت گرفت و بنده ضعیف است طاقت ناله، مجال آه ندارد وصل تو از خود نصیب ما نفرستاد خرمن مه بهر گاو کاه ندارد از بد و نیکی که سیف گفت در اشعار جز کرمت هیچ عذرخواه ندارد دل به غم تو سپرد از آنکه نگیرد ملک عمارت چو پادشاه ندارد سیف فرغانی