سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الا ای شمع دل را روشنایی که جانم با تو دارد آشنایی چو دل پیوست با تو گو همی باش میان جان و تن رسم جدایی گرفتار تو زآن گشتم که روزی بتو از خویشتن یابم رهایی دلم در زلف تو بهر رخ تست که مطلوبست در شب روشنایی منم درویش همچون تو توانگر که سلطان می کند از تو گدایی مرادی نرگس مست تو می گفت منم بیمار تو نالان چرایی بدو گفتم از آن نالم که هرسال چو گل روزی دو سه مهمان مایی نه من یک شاعرم در وصف رویت که تنها می کنم مدحت سرایی طبیعت عنصری عقلم لبیبی دلم هست انوری دیده سنایی اگر خاری نیفتد در ره نطق بیاموزم ببلبل گل ستایی من و تو سخت نیک آموختستیم ز بلبل مهر و از گل بی وفایی ترا این لطف و حسن ای دلستان هست چو شعر سیف فرغانی عطایی گشایش از تو خواهد یافت کارم که هم دلبندی و هم دلگشایی سیف فرغانی