سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرسم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بحال خود چو نظر کردم از تو می پرسم که هیچ باشد ازین صعبتر بلایی؟نی گریز ازتو وجزتو گریز گاهی نیست شکایت ازتو و غیر ازتو پادشایی نی غم تراست مسلم زحاکمان امروز که خون بریزد واندر میان بهایی نی ازآستان جلالت بپرس تا هرگز زدست حلقه برین درچو من گدایی؟نی بجان رسید کنون کار سیف فرغانی سقیم در خطر و درد را دوایی نی مرا بنزد تو بهر نشست جایی نی مرا زدست تو بهر گریز پایی نی زبهر جستن تو تادلم زجا برخاست ببین که با سر کویت نشست جایی نی منم زخویشان بیگانه بهر تو (و) مرا بجز سگ تو درین کوی آشنایی نی چو گل بخوبی صد برگ کشته ای ومرا چو عندلیب بهنگام دی نوایی نی جهان پر از گل ولاله شده ولی بی تو مرا چوآب بایام گل صفایی نی چو ذره بی تو وجودم تنست و جانی نی چوآفتاب همه رویی و قفایی نی سیف فرغانی