سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی از تو در کام دل ودر لب جان شیرینی شکر و شهد مرا بهر غذای دل وجان در لب لعل تو دادند نشان شیرینی راست چون لقمه غم کام دلم تلخ کند گر مرا جز لبت آید بدهان شیرینی چند در حسرت خود کام کنی تلخ مرا از لب چون شکر خود بچشان شیرینی تا حدیث لب لعلت بزبان آوردم همچو آب از سخنم گشت روان شیرینی گر چه در عهد تو بسیار نکویان هستند روح لیسیده زلبشان بزبان شیرینی کس چو تو نیست ازیراکه برابر نبود گر چه با تره بود بر سر خوان شیرینی از سر لطف بمن بنده نظر کن یکبار بمگس گرچه نباشد نگران شیرینی عاشقان را زتو هر لحظه امیدی دگرست درد سر چند کشد ازمگسان شیرینی بر سر خوان که برو شور و ترش خورده شود چون مسلم بدر آید زمیان شیرینی گرچه رو ترش کنی و سخنت، باکی نیست که بسازند زغوره بزمان شیرینی ور بجان از لب تو بوسه خرم گویم شکر که ببازار شما نیست گران شیرینی سیف فرغانی از ذکر لب چون شکرش تو درین شعر بآفاق رسان شیرینی سیف فرغانی