سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایا بحسن رخت را لوای سلطانی بروی صورت زیبای حسن را جانی فراز کرسی افلاک شاه خورشیدست خلیفه رخ تو بر سریر سلطانی خطیست بر رخ تو از مداد نورالله نه از حروف مرکب، چو خط پیشانی برآن زمین که تویی با تو مرد میدان نیست بگوی مهر ومه این آسمان چوگانی من ازلطافت جان تو چون کنم تعبیر که جسم تو زصفا عالمیست روحانی دل منست زعالم حواله گاه غمت حواله چند کنی گنج را بویرانی غم تو در دل از آثار فیض رحمانست چو خاطر ملکی در نفوس انسانی من از تعصب دین دشمن ترا کافر بگویم و نکند رخنه در مسلمانی هوای چون تو پری روی در سر چومنی بدست دیو بود خاتم سلیمانی مرا سخن زتو در دل همی شود پیدا که در درون من اندیشه وار پنهانی من ازتو چون مگس از خوان جدا نخواهم شد وگر چنانکه زنندم بسان سر خوانی بسان نکته از یاد رفته بازآیم ورم بتیغ زبان چون سخن همی رانی بشرح صفحه رویت کتابها سازم وگرچه زمن چون ورق بگردانی فدای (تو)چه نکردند جان گران جانان بهر بها که ترا می خرند ارزانی همی خوهم که مرا از جهانیان باشد فراغتی که تو داری زسیف فرغانی سیف فرغانی