سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی آن کار چه کارست آن کو تازه کند جانی گرچه نتوان گفتن می خوردن و خوش خفتن در زیر درخت گل با چون تو گلستانی کآنجا ز هوا نبود در طبع تقاضایی وآنجا ز حیا نبود بر بوسه نگهبانی عاشق ز لب جانان خمری چو عسل نوشد زاهد بترش رویی با سرکه خورد نانی یک روز مرا گفتی کامت بدهم یک شب سیراب کجا گردد این تشنه ببارانی صاحب هوسان هریک نسبت بکسی دارند چون من مگسی دارد چون تو شکرستانی در خانه نشین ورنی بر روی فگن برقع کآشفته شود ناگه شهر از چو تو سلطانی با دشمن بذ گویم شد دوست رقیب تو بهر تو روا دارم زاغی بزمستانی گر سیف سرخو را اندر قدمت مالد پای ملخی بخشد موری بسلیمانی سیف فرغانی