سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کیست درین دور پیر اهل معانی آنکه بهم جمع کرد عشق و جوانی قربت معشوق از اهل عشق توان یافت راه بود بی شک از صور بمعانی گر تو چو شاهان برین بساط نشینی نیست ترا خانه در حدود مکانی در نفسی هرچه آن تست ببازی درند بی ملک هر دو کون نمانی نور امانت ز تو چنان بدرخشد کآتش برق از خلال ابر دخانی خضر شوی در بقا و دانش و آنگاه آب در اجزای تو کند حیوانی علم تو آنجا رسد بدو که چو حلاج گویی اناالحق و نام خویش ندانی همچو عروسان بچشم سر تو پیدا رو بنمایند رازهای نهانی جسم تو زآن سان سبک شود که تو گویی برد بدن از جوار روح گرانی فاتحه این حدیث دارد یک رنگ ست جهت را بنور سبع مثانی هرکه مرو را شناخت نیز نپرداخت از عمل جان بعلمهای زبانی گر خورد آب حیات زنده نگردد دل که ندارد بدو تعلق جانی من نرسیدم بدین مقام که گفتم گر برسی تو سلام من برسانی سیف فرغانی