سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی که بی هوای تو دل تن بود ز جان خالی همای عشق ترا هست آشیانه دلم مباد سایه این مرغ از آشیان خالی ز روی تو ز زمین تا بآسمان پرنور ز مثل تو ز مکان تا بلامکان خالی خیال روی توام در دلست پیوسته ز مهر و ماه کجا باشد آسمان خالی دلم ز معنی عشقت تهی نخواهد شد اجل اگر چه کند صورتم ز جان خالی شراب عشق ترا عیب چیست تلخی هجر نواله تو نباشد ز استخوان خالی رسید عشق و ز اغیار گشت صافی دل پیمبر آمد و شد کعبه از بتان خالی چو مرغ سیر ز ذکر تو و حکایت غیر همیشه حوصله پر دارم و دهان خالی صفیر مرغ دلم ذکر تست در همه حال چو ماهی ارچه بود کامم از زبان خالی غم تو و دل من همچو جان و تن شده اند که می بمیرد اگر باشد این از آن خالی مرا که دل ز هوای تو پر شدست چه غم اگر بمیرم و از من شود جهان خالی چو لوح عشق تو محفوظ جان من گردد مرا قلم نبود ز آن پس از بنان خالی بعاشقان تو دنیا خوشست و بی ایشان چو دوزخست که هست از بهشتیان خالی بر آستان تو مانده است سیف فرغانی در تو نیست چو بازار از سگان خالی سیف فرغانی