سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا گفت دل چون چنین یار داری چوبلبل همی گو که گلزار داری نه در ملک من چون تویی دوست دارم نه درحسن تو چون خودی یار داری چوچشم تو بینم بروی تو گویم که ای ماه چونی زبیمار داری منم بی تو دل تنگ وبر تو بیک جو(؟) که از من ملالت بخروار داری زگلزار وصلت کرا رنگ باشد که چندین رقیبان چون خار داری من و نیم جانی و وصلت چه گویی توانگرتر ازمن خریدار داری؟ مرا ازپی روز وصل خود ای مه همه شب چو استاره بیدار داری بمن کی رسد نوبت وصلت آخر که چون من هزاران طلب کار داری ترا چون زمن بهتری فخر نبود چگویم گراز چون منی عار داری اگر چه چو لیلی عزیزی نشاید که مجنون خود را چنین خوار داری کمین عاشقت سیف فرغانی وتو ازو کمتر امروز بسیار داری سیف فرغانی