سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشیده عشق تو دردل و جان کرده اثر پوشیده همه لطفی و از آن می نکنندت ادراک همه جانی تواز آنی زنظر پوشیده از تو وقدر تو گر خلق جهان بی خبرند نیست درجمله جهان ازتو خبر پوشیده تاچه معنیست درین صورت پنهان کرده تا چه درست در این حقه سرپوشیده عالم حسن تو مانند بهشتست که هست اندر آن خطه بارواح صور پوشیده آفتابی که برهنه رو میدان شماست خلعت نور ز رخسار تو در پوشیده گوهر مهر تودر طینت این مشتی خاک همچنانست که در آب حجر پوشیده آتش هجر تو اندردل هر قطره آب راست چون در رگ کانست گهر پوشیده عشق تو در دل مور عسلی نوش نهان همچو در شمع و قصب شهدو شکر پوشیده با چنین نقش که دارد زتو دیوار وجود نشوی از پس هر پرده چو در پوشیده خاصه اکنون که بنام تو روان شد چون سیم سخن بنده که مسیست بزر پوشیده سیف فرغانی