سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو می روی و مرا نقش تست در دیده بیا که سیر نمی گردد از نظر دیده از آن چراغ که در مجلس تو برمی شد بجای سرمه کشیدیم دوده در دیده از آن ز دیده مردم چو روح پنهانی که اهل دیدن روی تو نیست هر دیده اگر بیایی بر چشم ما نه آن قدمی که بار منت او می کشیم بر دیده درون خانه چنان جای پاک نیست که تو قدم برو نهی ای نازنین مگر دیده مهی که شب همه بر روزن تو دارد چشم چو آفتاب ترا از شکاف در دیده هزار بار اگر بنگرم ز باریکی نمی شود ز میان تو جز کمر دیده مدام بر در تو عاشقان خشک لبند که جز بخون جگرشان نگشت تر دیده مقیم کوی تو روشن دلان بیدارند ترا بنور جمال تو هر سحر دیده دهان پسته مثال تو کس ندیده بچشم وگر چه گشته چو بادام سربسر دیده ز گفته لاف مزن هیچ سیف فرغانی که نزد رهرو عشقست معتبر دیده سیف فرغانی